English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 92 (9171 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
eric U خون بهای ایرلندی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
hibernicism U ضرب المثل یا گفتار ایرلندی ملیت ایرلندی
dumping U صدور کالا به کشوردیگر و فروش ان به بهای کمتر از بهای عادی به منظور فلج ساختن صنایع داخلی ان کشور
reduced price U بهای کاسته بهای تخفیف دار
irish woman U زن ایرلندی
irish gaelic U ایرلندی
irish bridge U پل ایرلندی
Irishwoman U زن ایرلندی
paddy U ایرلندی
paddies U ایرلندی
irish man U ایرلندی
Irish U ایرلندی
Irishwomen U زن ایرلندی
hibernian U ایرلندی زبان
shamrock U شبدر ایرلندی
shamrocks U شبدر ایرلندی
milesian U مرد ایرلندی
Irishmen U مرد ایرلندی
Irishman U مرد ایرلندی
pot(heen U ویسکی قاچاقی ایرلندی
hurler U بازیگر هاکی ایرلندی
Cashel U [استحکامات دفاعی ایرلندی]
irishize U ایرلندی ماب کردن
kil U حجره راهب ایرلندی
bogtrotter U باطلاق کردیعنی ایرلندی
rapparee U سرباز اجیر و سیار ایرلندی
irish terrier U سگ کوچک ایرلندی ازنژاد تریر
kern U پیاده سبک اسحله ایرلندی روستایی
irishism U عبارت یا اصطلاح یا رسوم مشخص ایرلندی
ceilidh U مهمانیهمراهبا رقصو آواز اسکاتلندیو ایرلندی
og U الفبای پیشین و ایرلندی که 02 حرف داشت
irish coffee U قهوه داغ شیرین با ویسکی ایرلندی و کرم
cottier U روستایی ایرلندی که کلبهای اجاره کرده است
clochan U [ساختمان مدور ایرلندی که شبیه کندوی زنبور عسل بود.]
at a low price U بهای کم
for U به بهای
fancy price U بهای تفننی
fee U بهای واحد
fancy price U بهای گزاف
reduced price U بهای نازل
money worth U بهای پول
nominal price U بهای اسمی
nominal value U بهای اسمی
resonable price U بهای عادله
probability cost U بهای احتمالی
reserve price U بهای قطعی
all in price U بهای کامل
trade price U بهای تجارتی
break up price U بهای تصفیه
break up price U بهای انحلال
cash price U بهای نقدی
conversion price U بهای تبدیل
cost of construction U بهای ساختمان
at a great penny worth U به بهای زیاد
unit price U بهای واحد
face value U بهای اسمی
book value U بهای دفتری
retail price U بهای خرده فروشی
resale price U بهای خرده فروشی
par U بهای رسمی سهم
contratual rent U اجاره بهای مقطوع
below par U کمتر از بهای اسمی
declared value U بهای اعلام شده
above par U بالاتر از بهای اسمی
upset price U کمترین بهای مقطوع درهراج
to take something off and pric U اندکی از بهای چیزی کاستن
to mark good U بهای کالا را در روی ان نوشتن
to mark down an article U بهای کمتری بر کالایی گذاشتن
dispraise U از بهای چیزی کاستن کم گرفتن
the price was not reasonable U بهای ان معقول بنظر نمیرسید
reserve price U قیمت نهایی بهای قطعی
cost and freight U قیمت و بهای حمل و نقل
coinage U طبقه بندی بهای مسکوک
cost plus U اضافه بر بهای تمام شده
share list U صورت بهای سهام شرکتها
spot price U بهای جنس در معامله نقدی
height money U اضافه بهای کار در ارتفاع
to compound U قسطی پرداختن [کمتراز بهای اصلی]
write down U تنزل دادن بهای اسمی سهام
the price was not reasonable U بهای گزافی بران گذاشته بودند
how is sugar U بهای قندچیست قند درچه حال است
at par U قیمت ثابت انتقال ارز به بهای اسمی
price as natural ice U یخ ساختگی بهمان بهای یخ طبیعی فروخته میشد
revalorization U اعاده پول کشور به بهای نخستین خود
write down U یادداشت کردن تنزل دادن بهای اسمی سهام
prohibitive price U بهای گزاف که بر کالایی گذارندو مردم ازعهده خریدان برنیایند
unearned icremrnt U افزایش بهای ملک در نتیجه اباد شدن محل نه کوشش مالک
unearned increment U افزایش بهای ملک در نتیجه اباد شدن محل نه کوشش مالک
unpriced U درباب چیزی گفته میشودکه بهای ان معلوم نشده یابصورت بهادران نباشد
accretion U افزایش بهای اموال افزایش میزان ارث
feminality U طبیعت زنانه زیورهایاچیزهای بی بهای زنانه
direct fire sights U زاویه یا بهای تیر مستقیم دوربینهای تیر مستقیم
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com